امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم

ساخت وبلاگ
ادوارد یک هفته دیگه امتحان داره و ما الان توی ایروم هستیم ولی هیچکدوممون درس نمی خونیم و توی مجازی وول می خوریم نمی دونم چرا حس درس نیست فکر کنم چونکه تمرین آخری خیلی سخت بود. مهم نیست مهم اینه که میخونم بالاخره. امروز جمعه س برای همین :)

درواقع هیچ حرفی برای گفتن ندارم . خودش گواه امروزه.

امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم...
ما را در سایت امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydailyme بازدید : 26 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 20:51

  خب، خب رسیدیم به اینجا که بعد از کلی خوش گذرونی و وقت تلف کردن موقع این می رسه که یکمی خودمونو پوش کنیم. جمله های مثبت و انرژی خوب روانه ی خودمون می کنیم و می ریم به جنگ Soil Remediation. هشتگ کلش رویاله، هشتگ دوپه، هشتگ امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم...ادامه مطلب
ما را در سایت امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydailyme بازدید : 44 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 20:51

چرا هرروز شکر نکنیم به خاطر چیزهایی که داریم

نمی دونم چرا از شکرگزاری میترسم میترسم که از دست بدم. شاید به خاطر اینکه شب سال نو آرزوی سلامتی و نمرات خوب کردم و بعدش مادریزرگمو از دست دادمو نمره های خوبی نگرفتم. ناخودآگاه فکر می کنم شکرگزاری اثرات بدی داره.

+ نوشته شده در  دوشنبه ششم شهریور ۱۳۹۶ساعت 14:32&nbsp توسط Parisa  | 

امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم...
ما را در سایت امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydailyme بازدید : 39 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 20:51

من یه دوستی دوران دبیرستان داشتم که ما همیشه ازش به عنوان شخصیت برتر یاد میکردیم. حالا چرا ، چونکه این خانم اونموقع زمان ما که هیچکس دوست پسر نداشت و دوست پسر داشتن خیلی بد بود اون کلی دوست پسر داشت و همزمان همه کاری هم میکرد ولی در عین حال خیلی هم خوب درس میخوند.

ما مدرسه نمونه بودیم و رشته ی ریاضی. توی کلاس جزو بهترینا بود و نهایتا هم شریف قبول شد.

واقعا چجوریییییییییییییییی. ولی من یادمه موقع درس خوندن مثل بنز بود .سریع میخوند و دوره می کرد تا زودتر به بقیه کارهاش برسه.

امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم...
ما را در سایت امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydailyme بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 20:51

As another ordinary day I woke up late, almost 10.30. Actually I have done lots of efforts in order to fix my sleeping time but when I open my eyes in the moing earlier than 10, I would get the feeling of death. I kinda feel like life is going too tough and I just want to sleep again to get ride of the real life. Oh! It's getting controversial. What is the real life indeed. I have recently got an idea of the world around me. I'm not sure if the world around me is real or it's just some examination that aliens or god or another kind of power is doing on me. Let me complete my hypothesis. Basically, I'm sure that I exist and since I'm not sure if other people exist or not so why should I accept their existence? Only because they say it or they look like me I can not conclude that they are real. But the dominate power put me in an environment in order to see how I face any situation. They do not need to make 7 Billion people while they can make only one real person in a virtual world. I even asked Eduardo if he is real and he said yes, of course he is not gonna say no . I just didn't believe him. I am recently seeing the signs. Like the way they are controlling my life or plan a pat امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم...ادامه مطلب
ما را در سایت امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydailyme بازدید : 39 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 20:51

منتظر چی هستی پریسا برو دنیا رو بترکون ... برای چیزایی که دوست داری تلاش کن .
امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم...
ما را در سایت امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydailyme بازدید : 39 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 20:51

منفیبافیهامشاید اصلا من باید برگردم تو آون شهر و با دوست پسر سابقم ازدواج کنم و آون هرروز بره پول دربیاره و من هم تو خونه بخورم و بخوابم. شاید این تلاش کردنا و تقلا کردنا همه به درد نخور باشه . که من باید خودم آینده م رو بسازم و از این جور شر و ورا. حس اوسکلی شدید می کنم . شاید به خاطر اینکه تنبلی کردم اینهمه مدت و درس نخوندم و تا ظهر خوابیدم و بقیه روزمو به فنا دادم . و اینکه یه سال با یه اسکلتر از خودم دوست شدم که تهش فقط بهم ضرر زد . ماری نمی کشیدیم که حالا می کشیم کلی هم پول دادم به خاطر یه ذره یه ذره هایی که خریدم. یا پارتی هایی که رفتم . :( دلم گرفته ... آخه آدم چقدر می تونه خنگ و احمق باشه.  کاش همه چی تغییر کنه ... کاش آدمای خوب وارد زندگیم شن .  + نوشته شده در  یکشنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۶ساعت 20:48&nbsp توسط Parisa  |  امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم...ادامه مطلب
ما را در سایت امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydailyme بازدید : 28 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 20:51

نصیحتگونهاشکالی که تو داری پریسا اینه که همش منتظری . منتظر یه دوست، یه خواهر، یه عشق، یه فرصت ، یه روز دیگه،  یه اتفاق خاص. .. ولی واقعیت آینه که تو باید اول خودت رو پیدا کنی . تو نباید انقدر خودتو با ادوارد، با بازی ، با فیلم و اینستاگرام سرگرم کنی که کلا یادت بره خودت با خودت چند چندی.  تو باید تنها باشی . باید با خود تنهات بتونی کنار بیای و باهاش زندگی کنی . قبولش کنی دوستش بداری بهش اعتماد کنی و بعد اگه تونستی زندگی تنهای خوب و شادی رو داشته باشی بعد می تونی بقیه رو بهش اضافه کنی. بعد می تونی دوستاتو زیاد کنی وارد رابطه بشی و یا هرچی. .. فعلا باید یاد بگیری از تنهایی لذت ببری، سرحال و خوشحال باشی و وقت و برنامه ت رو خوب پر کنی. با خودت صحبت کن توی ذهنت صد بار:) + نوشته شده در  چهارشنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۶ساعت 1:47&nbsp توسط Parisa  |  امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم...ادامه مطلب
ما را در سایت امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydailyme بازدید : 26 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 20:51

خیلی وقتها کارای ناخواسته بهترینها هستن.

I know what I want to do now

امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم...
ما را در سایت امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mydailyme بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 20:51

زیاد خوب نیستم هرچند سعی می کنم به حال بدم دامن نزنم و بیخیال باشم. نزدیکترین دوستم کاری کرد که به خودم حس بدی پیدا کردم. همیشه باهاش بودم و کمکش کردم هروقت کسی رو دوست داشت باهام درد و دل کرد، هروقت تنها بود، هروقت دلش برای خانوادش تنگ شده بود، هروقت یه پایه سیگار می خواست.براش یجورای یه ساپورت گنده بودم. با اینکه ده سال ازم بزرگترم بدون من نمی تونست. ولی هیچوقت براش بهتریم نبودم. وقتی می خواست الکساندر رو دعوت کنه اتاقش من براش ابنکارو می کردم. چون می ترسید جواب منفی بشنوه ازم میخواست تو جمعشون بمونم چون به اندازه کافی اعتماد به نفس نداشت که باهاش تنها بمونه . ولی موقع پارتی با کسای دیگه بود امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم...ادامه مطلب
ما را در سایت امروز یه تجربه ی جدید پیدا کردم دنبال می کنید

برچسب : آدما,میتونن,خیلی,باشن, نویسنده : mydailyme بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 19:21